اقتصاد کلانبانکبانک و بیمه

انتشار لیست بدهکاران بانک سرمایه موفق بود؟

موضوع فساد اقتصادی و افشای آن از جذاب‌ترین اخبار اقتصادی است. اما این روزها دیگر رسانه‌های رسمی عامل اصلی انتشار اخباری همچون دکل دزدی و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی و… نیستند و شبکه‌های اجتماعی همانقدر که مردم عادی را درگیر خود کرده‌اند برای مسوولان هم جذاب بوده‌اند.

به گزارش پایگاه خبری آرمان اقتصادی، آنها امکانات تازه‌ای را برای ارتباط با مردم پیدا کرده‌اند که در کنترل هیچ‌کس جز خودشان نیست. قابلیت برگشت‌پذیرنبودن اطلاعات منتشر شده به ویژه در توییتر برای کسانی که مجبورند مسوولیت حضورشان در شبکه‌های اجتماعی را بپذیرند، چالش مضاعفی به وجود آورده است. آنها می‌توانند از امکانات آزادی رسانه نهایت استفاده را ببرند اما در نهایت خود به تنهایی باید جوابگوی آنچه منتشر کرده‌اند باشند.

در نمونه اخیر از استفاده افشاگرانه مقامات از توییتر، توییت‌های اخیر محمود صادقی که در آنها اسامی ٢٠ نفر از بدهکاران عمده بانک سرمایه، متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان را افشا کرد، اقدامی جسورانه و متفاوت بود. او که پیش از این انتقاداتی درباره دایره محدود تاثیرگذاری نمایندگان مجلس مطرح کرده بود، با این توییت‌ها ظرفیت‌های جدیدی از جایگاه نمایندگی برای مبارزه با فساد اقتصادی را نشان داد. اما مشکل از جایی شروع شد که این فسادستیزی به دلیل نقص اطلاعات منتشر شده، به چیزی بر ضد خودش تبدیل شد. این تجربه نشان داد فسادستیزی به ویژه در رسانه‌های نوظهوری که درآنها مطالب از فیلتر سردبیران و ویراستاران نمی‌گذرند، نیازمند دانش و مهارتی بیشتر از داشتن سند است.
گزارش شکست
داستان از هشتم آذر شروع شد. صادقی در بالای نقل قولی از آیت‌الله مکارم‌شیرازی که گفته بود «ورود زنان به استادیوم نباید مطرح شود» نوشت: «خوب است جناب ایشان درباره بدهی‌های کلان معوق جناب مدلل به بانک سرمایه هم توضیح دهند.» این توییت به دلایلی که در ادامه روشن می‌شود اکنون از صفحه صادقی حذف شده است.
این متن مقدمه اتفاقات بعدی بود. فردای این روز، نهم آذر، صادقی با انتشار لیستی از اعداد و ارقام بدهکاران بانک سرمایه که در آن اسامی بدهکاران حذف شده بود، تهدید کرد: « به این بدهکاران اخطار می‌شود اگر تا ۴٨ ساعت آینده جهت تعیین تکلیف بدهی خود به بانک سرمایه مراجعه نکنند هویت آنان به اطلاع عموم خواهد رسید.»
فردای این توییت، دهم آذر روز مجلس بود. صادقی در زمان انتظار ۴٨ ساعته دنبال‌کنندگانش در توییتر، نوشت دچار عذاب وجدان شده که آیا به سوگندی که خورده وفا کرده یا نه؟
در این دور روز تعلیق تا افشای اسامی بدهکاران، کاربران بسیاری صادقی را به انجام رفتاری احمدی‌نژادی متهم کردند و پیش‌بینی کردند او همچون اسلافش جرات افشاگری نخواهد داشت. در زیر توییت‌های او پر از کنایه و تمسخر بود اما در کمال تعجب، چهل و هشت ساعت بعد از نخستین تهدید یعنی در یازدهم آذر، صادقی اسامی ٢٠ بدهکار عمده بانک سرمایه را افشا کرد. او نوشت: «باتوجه به تخلف مسوولان بانک سرمایه طی سال‌های ۸۵ تا ۹۵ در اعطای تسهیلات کلان بدون وثیقه و استنکاف بدهکاران از پرداخت بدهی و تعلل بانک در وصول مطالبات و مماشات و اطاله دادرسی در مراجع قضایی، برای شفاف سازی و اطلاع عموم، مشخصات ۲۰ بدهکار عمده بانک سرمایه منتشر می‌شود.»
انتشار اسامی این بدهکاران هرچند باعث شگفت‌زدگی اهالی توییتر شد اما تبعات دیگری را به همراه داشت. صادقی که در شروع این افشاگری در پاسخ به نقل‌قول بی‌ربطی از آیت‌الله مکارم‌شیرازی درباره ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی او را به روشن کردن تکلیف فساد اقتصادی مدلل که بعد از او او به عنوان داماد آیت‌الله یاد کرد، متهم کرده بود، چند ساعت بعد از این افشاگری توییت کرد که مدلل هیچ رابطه کاری و نسبتی با این مرجع تقلید ندارد: «لازم به ذکر است یکی از بدهکاران عمده بانک سرمایه، آقای سامان #مدلل است؛ بنابر اطلاعات اولیه تصور بر این بود که این فرد دارای رابطه کاری با آیه‌الله مکارم شیرازی دارد. اما با تحقیقات بعدی و نیز توضیحات فرزند ایشان محرز شد نامبرده هیچگونه رابطه مالی یا نسبتی با ایشان ندارد.»
مسیر وارونه
هرچند افشاگری اخیر صادقی زیان‌بار بود، اما او بعد از روشن شدن نتایج عملش کم و بیش کار درست را انجام داد. واضح است که او باید عذرخواهی می‌کرد اما علاوه بر این، چند کار دیگر هم انجام داد. صادقی در روزهای اخیر چندین توییت درباره «سرمایه‌داری رفاقتی» منتشر کرده است.
او ١٣ آذر نوشت «مهم‌تر از نام‌ها و اعداد و ارقام خیره‌کننده مطالبات معوق در نظام بانکی ما تحلیل این پدیده در اقتصاد مااست؛ شاید واژه سرمایه‌داری رفاقتی بهترین واژه برای تبیین این وضع باشد؛ با چند آقازاده و سردارزاده رفیق شو با چندصدمیلیارد بدهی بگو من یک ریال هم بدهی ندارم!»
صادقی این‌بار درباره چیزی می‌نویسد که از آن مطمئن است. او با انتشار تصویری، ساز و کار زیان‌بار سرمایه‌داری رفاقتی را توضیح داده و در جایگاه درستش (نمایندگی مردم) نسبت به گسترش این پدیده هشدار داده است. به نظر می‌آید اگر صادقی از ابتدا با توضیح سرمایه‌داری رفاقتی به میدان می‌آمد و نه صرفا با متلکی سیاسی و بعد به سراغ افشای نمونه‌هایی از این فساد در ایران می‌رفت، می‌توانست تجربه‌ای متفاوت از افشاگری به قصد مبارزه با فساد خلق کند. اینگونه نشد و یک فرصت از دست رفت.
مورد معروف آسانژ
بعد از اینترنت، دزدی به سادگی قبل نیست. شبکه‌های مجازی قدرت «افشاگری» که تا پیش از این تنها در اختیار مقامات و رسانه‌های رسمی بود را بین مردم (کاربران اینترنت) تقسیم کرده‌اند. با این امکان، بر خلاف گذشته، افشاگری بیش از آنکه به ابزار نیازمند باشد، به احساس مسوولیت افراد برای مبارزه با فساد بستگی دارد. در این اوضاع عمل افشاگر، اگر راست گفته باشد، از نظر اخلاقی درست و توجیه‌پذیر است چون توجه جامعه را به رفتارهای غیرقانونی جلب کرده است اما بسته به اینکه افشاگر در کدام کشور زندگی می‌کند، عمل اخلاقی او ممکن است قانونی یا غیرقانونی باشد. اما حتی با وجود قوانین به ظاهر متمدنانه، امنیت افشاگرانی که به قصد خیر عمومی و نه منفعت رساندن به دولت‌ها، افشاگری می‌کنند هیچ تضمینی ندارد.
به عنوان نمونه‌ای از تناقضات دولت‌ها در برابر افشاگری، به مورد معروف ژولین آسانژ و رویکرد دولت‌های امریکا و انگلستان در برابر او توجه کنید. در سال ۲۰۱۰ آسانژ که در انگلستان حضور داشت، در پایگاه اینترنتی ویکی‌لیکس به همراه پنج همکار مطبوعاتی‌اش شروع به انتشار شنودهای غیرقانونی دیپلماتیک امریکا کرد.
در امریکا افشاگری نه تنها جرم نیست که می‌تواند مستحق پاداش‌های میلیون‌دلاری باشد. در این کشور بر اساس «لایحه صیانت از افشاگر»، افشاگر‌ها از حمایت و صیانت قانونی بر خوردارند و مستحق پاداش‌های قابل توجهی‌‌ هستند.
در اتحادیه اروپا بنا بر اعلام مسوول امور مربوط به افشاگری در سازمان «شفافیت بین‌الملل»، تنها کشوری که قوانین محکمی در این زمینه دارد و سیستم اجرایی‌اش هم تا حدودی خوب است، انگلستان است. از سال ۱۹۹۸، انگلستان قوانینی وضع کرده که از کارمندان در بخش‌های عمومی‌ و خصوصی و همین طور بخش‌های غیرانتفاعی محافظت می‌کند.
با وجود این قوانین در امریکا و انگلستان، ژولین آسانژ در هفت سال گذشته در سفارت اکوادور در لندن پنهان شده و دولت‌های امریکا و انگلستان مترصد دستگیری و مجازات او هستند. آسانژ علاوه بر اتهام جاسوسی، به «تجاوز» به یک زن در سوئد هم متهم شده است. اتهامی که به عقیده بسیاری، برای پوشاندن علت واقعی عصبانیت این دولت‌ها از او مطرح شده است.
با وجود برخوردهای تناقض‌آمیز دولت‌های مدعی دموکراسی با معروف‌ترین افشاگر اینترنتی جهان، افشاگران مشغول کارند. در حکم نمونه، جفری ویگاند یک تنه نشان داد که چگونه یکی‌ از شرکت‌های تولید سیگار آگاهانه از طریق افزودن موادی سمی به سیگار‌های تولیدی خود جان انسان‌ها را به خطر می‌‌انداخته و در عین حال، اظهار بی‌اطلاعی می‌کرده. ویگاند نشان داد که بهتر است عموم مردم از مضرات سیگار آگاه شوند. در نمونه‌ای دیگر افشاگری که می‌خواست فساد‌های شرکت دارو‌سازی «گلاکسواسمیت‌کلاین» را افشا کند، هشت سال طول کشید تا پرونده را روانه دادگاه کند. در این مورد نتیجه دعوا به نفع افشاگر تمام شد، ولی‌ اغلب این طور نیست.
تجربه بگم بگم
به نوشته اعتماد، در ایران وقتی حرف از افشاگری به میان می‌آید، مجبوریم به یاد محمود احمدی‌نژاد بیفتیم. او در مقام کاندیکاتور و بعدها در جایگاه ریاست‌جمهوری بارها حرف از افشاگری قریب‌الوقوع مقامات و مسوولان کشور زد. هرچند این افشاگری‌ها با کیفیتی که او وعده می‌داد هیچگاه محقق نشد اما فعالیتی که او آغازگرش بود در ادبیات سیاسی ایران با نام «بگم بگم» معروف شد و تصویری ناخوشایند از سودجویی سیاسی در پوشش اقدام مسوولانه افشاگری به جا گذاشت. انتظار می‌رفت با محو احمدی‌نژاد از عرصه سیاسی، سنتی که او پایه‌گذاشت هم ناپدید شود. اما با اتفاقات این روزها به نظر می‌رسد این آرزویی دور باشد. محمود صادقی بدون شک از جسورترین و هم‌زمان جنجالی‌ترین نمایندگان مجلس ایران است. مواضع او از ابتدای قبول مسوولیت، چهره‌ای از سیاستمداری متفاوت را نمایان کرده است. صادقی علاوه بر نطق‌های جنجالی، از حساب توییترش به عنوان سلاح استفاده می‌کند. نشانه می‌گیرد، شلیک می‌کند و منتظر نتیجه می‌ماند. اما تجربه اخیر او در استفاده از این سلاح، بیش از آنکه موفق یا ناموفق باشد، عجیب بود.

 

منبع
روزنامه اعتماد

همچنین بخوانید

دکمه بازگشت به بالا