آموزشآموزش کسب و کار

چگونه ذهن ثروتمندی داشته باشیم؟

آیا می‌دانستید وقتی به کسی تلفن می‌زنید، فرد پشت تلفن شش ثانیه‌ی اول سخنان شما را اصلا نمی‌شنود؟ یا وقتی وارد راهروِ فروشگاهی می‌شوید، اصلا حواستان به یک متر اول قفسه‌ها نیست؟ حواس ما این‌طور کار می‌کنند. ما برای اینکه خود را با شرایط تنظیم کنیم و متوجه بعضی چیزها شویم، به زمان نیاز داریم. در این مورد بعدا صحبت می‌کنم.
خب، شما بروید و از هر فرد ثروتمند و موفقی درمورد قدرت تفکر مثبت و تصویرپردازی‌های مثبت سوال کنید. او هم در جواب به شما خواهد گفت که باید درمورد خواسته‌هایتان با خودتان شفاف و روراست باشید و سپس سعی کنید همه‌ی آن چیزهایی را که می‌خواهید، به‌سمت زندگی خود جذب کنید.
اما این کار، قلق کوچکی دارد. وقتی این کار را انجام می‌دهید، باید به رویاهای خود به‌شیوه‌ی مثبت سروشکل دهید؛ اگر قاب و شکل رویاهایتان منفی باشد، دقیقا عکس چیزی را که می‌خواهید، به‌سمت خود جذب خواهید کرد. چرا؟ برای اینکه «نکن» و «نمی‌شود» همان شش ثانیه‌ی اول مکالمه‌ی تلفنی یا اولین متر از قفسه‌های فروشگاه‌اند.
اصلا متوجه اینها نمی‌شویم. پس اگر هدف شما این است که در مواقع بحران و هنگامی که شرکت‌ها تعدیل نیرو می‌کنند، شغل خود را از دست ندهید، باید این‌طور فکر کنید: «من می‌خواهم شغل خود را حفظ کنم»، نه این‌طور: «من نمی‌خواهم شغل خود را از دست بدهم.» ازآنجاکه ذهن ما متوجه «نمی‌خواهمِ» اول جمله نمی‌شود، آرزوی شما این‌طور ترجمه می‌شود: «من می‌خواهم شغلم را از دست بدهم» و دقیقا همین را جذب خواهید کرد.

استاد یا الگویی پیدا کنید
از این استاد تقلید کنید. بله، دقیقا تقلید کنید. سعی نکنید چرخ را از اول اختراع کنید. خیلی از مواقع، پیش آمده که ما با خودمان فکر می‌کنیم:‌ «آه، من بهتر از این یارو این کار را بلدم. من این کار را به‌روش خودم انجام می‌دهم» و بعد هم آن کار را انجام می‌دهیم و… شکست می‌خوریم.
اگر برای موفقیت، یک دستورالعملِ ثابت‌شده وجود داشته باشد، آن کپی‌برداری و تقلید است! بله، شما دوست دارید کارها را مطابق روش خود انجام دهید، اما روش خود را بگذارید برای بعد، یعنی وقتی موفق شدید.
فعلا کسی را پیدا کنید که منبع الهام شما باشد. اگر او را پیدا کردید، با او ارتباط برقرار کنید. اگر هم پیدایَش نکردید، زندگی‌نامه‌اش را بخوانید و از آموزش‌‌ها، ویدئوها و مقالاتش پیروی کنید.

نگذارید نفْستان شما را کنترل کند
بسیاری مواقع ما به نفس خود اجازه می‌دهیم کنترل رفتارمان را در اختیار بگیرد، مثل وقت‌هایی که کسی به ما آسیب می‌رساند یا در برابر خواسته‌ی ما «نه» می‌گوید و دست رد به سینه‌مان می‌زند.
بعد از این مواقع، سعی می‌کنیم اعتمادبه‌نفسمان را تقویت کنیم و حس غرور پیدا کنیم. مشکلی که این کار دارد، این است که آنچه نفس ما در چنین مواقعی می‌خواهد، به‌ندرت در بلندمدت به کارمان می‌آید. فرض کنید کسی را پیدا کرده‌اید که می‌خواهید او را الگو قرار دهید.
با هیجان و اعتماد به‌ نفس نزد او می‌روید و از او می‌خواهید به شما رازورمز موفقیت را آموزش دهد. او هم جواب منفی به شما می‌دهد، آن‌هم بدون هیچ توضیحی. فقط یک «نه»ی خشک‌وخالی می‌شنوید.

همچنین بخوانید

بهترین دوست خودتان باشید
آیا تابه‌حال به نحوه‌ی حرف‌زدن خودتان با خودتان توجه کرده‌اید؟ با خودتان صادق باشید: اگر بهترین دوستتان همان‌طور با شما حرف بزند که شما با خودتان حرف می‌زنید، دوستی‌تان تمام خواهد شد! ما اغلب با خودمان بی‌ادبانه حرف می‌زنیم. این کار انگیزه‌‌مان را سلب می‌کند و ما را وادار به عقب‌نشینی می‌کند. رفتار ما با بقیه این‌طور نیست. پس چرا با خودمان این‌گونه برخورد می‌کنیم؟
حتما می‌پرسید چطور این رفتار را کنار بگذارم؟ من هم به شما می‌گویم که دفعه‌ی بعد که تیرتان به هدف نخورد، فرض کنید این احساس شکست به بهترین دوست‌تان یا همسر یا نامزدتان دست داده است.
در این صورت به او چه می‌گفتید؟ دقیقا همان چیز را به خودتان بگویید.
چیزی به‌نام «موفقیت‌های کوچک» نداریم
همه‌ی ما اهداف بزرگی داریم و وقتی به آنها رسیدیم، فکر می‌کنیم به موفقیت بزرگی دست یافته‌ایم. در چنین موقعیت‌هایی احساس غرور، خوشبختی و رضایت می‌کنیم. اما موفقیت‌های کوچکِ دیگری که در این راه وجود دارند، چه؟ مثلا وقتی بدون اینکه در صف منتظر بمانید، سوار تاکسی شدید یا وقتی بلیت درجه‌یک هواپیما را مجانی به‌دست آوردید یا در قرعه‌کشی بانک برنده شدید.
اینها هم موفقیت‌اند. یادتان باشد که چیزی به‌نام موفقیت‌های کوچک یا بزرگ وجود ندارد. این‌طور نیست که موفقیتی ارزش جشن‌گرفتن داشته باشد و آن یکی نداشته باشد. هر موفقیتی که به‌دست می‌آورید، مهم است. همه‌ی موفقیت‌ها بزرگ‌اند و باید برای رسیدن به آنها جشن گرفت. اندازه‌ی آنها هم مهم نیست. از موفقیت‌های کوچک استقبال کنید تا ببینید چگونه هر روزِ زندگی‌تان به موفقیتی مداوم و بزرگ تبدیل می‌شود.

زیاد برنامه‌ریزی نکنید؛ فقط عمل کنید
بعضی اوقات خود را موفق «فرض» می‌کنیم: وقتی می‌خواهیم کاری بکنیم، برایش برنامه‌ریزی می‌کنیم و در این کار هم افراط می‌کنیم، مثلا کاغذ بزرگی برمی‌داریم و آن را با برنامه‌های آینده‌ی خود سیاه می‌کنیم. اگر شما هم به این مشکل مبتلایید، راه‌حلی برایتان دارم. آماده‌اید؟ اول شلیک، بعد نشانه‌گیری. بله، این دقیقا برخلاف تمریناتی است که در میدان تیر سربازی به شما آموزش داده‌اند. ما می‌گوییم اول آتش، بعد نشانه‌گیری. درواقع اشکال کار اینجاست که وقت خود را بیش‌ازحد صرف نشانه‌گیری می‌کنیم، آن‌قدر زیاد که اصلا ماشه را نمی‌چکانیم. اگر سربازی رفته باشید و روی خاک‌های میدان تیر دراز کشیده باشید، می‌دانید که هرچه بیشتر نشانه بگیرید، دستتان هم بیشتر می‌لرزد. پس به‌جای اینکه فکر و ذهن خود را درگیر این کنید که بزنید وسط هدف، تفنگ را سریع در دست بگیرید و یک نگاه تند و سریع هم به هدف بیندازید و بعد: آتش. اگر بخواهید از این دستورالعمل فراتر بروید و دقت بیشتری به‌خرج بدهید، با شکست روبه‌رو خواهد شد.

همچنین بخوانید

دکمه بازگشت به بالا