امور زیربناییتعاون و اشتغال

الزامات حمایت از کالای ایرانی؛نقش«من»، سلبریتی‌ها و دولت

حمایت از کالای ایرانی به عنوان رویکرد مهم اقتصاد ایران در سال جاری، الزاماتی دارد و نقش منِ مصرف کننده، تولیدکننده، سلبریتی ها و دولت در تحقق این شعار بسیار چشمگیر است.

به گزارش آرمان اقتصادی، رحیم سرهنگی،پژوهشگر سیاستگذاری علم، فناوری و صنعت دانشگاه صنعتی شریف در  یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، به الزامات حمایت از کالای ایرانی و نقش بازیگران اصلی در تحقق این شعار پرداخته است که متن کامل آن از نظرتان می گذرد:

 شعار سال ۹۷ «حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری شد. حمایت از کالا و خدمات ایرانی از چند منظر قابل تامل است؛ کلیدواژه «حمایت» به میزان بار معنایی«کالای ایرانی» اهمیت دارد. 

شعار ملی که با واژه «حمایت» شروع می شود به چند معناست و قطعا حمایت از کالای ایرانی صرفا حمایت توسط مصرف کننده و خریدار نیست و هر شخص یا هر «من» در جایگاه خود در این شعار نقش بازی می کند. 

پیش از هر چیز باید بازیگران حمایت از کالای ایرانی را مشخص کرد؛ مصرف کننده، تولیدکننده، دولت و حتی رسانه همه و همه بازیگران حامی کالای ایرانی‌اند.

نخست، «من» به عنوان مصرف کننده باید در یک کالای مشابه بین برند داخلی و برند خارجی، داخلی را انتخاب کنم حتی اگر عمر محصول ایرانی در ابتدا کمتر از عمر محصول خارجی باشد، چراکه هر خرید باعث گردش نقدینگی در کشور و رونق تولید خواهد شد. من به عنوان مصرف کننده باید بدانم که هر خرید کالای ایرانی می تواند برای یک «منِ» دیگر اشتغال ایجاد کند و این اثرات مثبت زیادی در زندگی من ایجاد خواد کرد؛ همینطور اثرات منفی اجتماعی زیادی را از زندگی من دور خواهد کرد. 

«من» به عنوان مصرف کننده باید بدانم همانطور که با خرید یک کالای خارجی و مبلغی که برای آن پرداخت میکنم بهمراه آن کالا یک حس خوب از برند، کیفیت بالا، زیبایی و بسته ای بندی کالا و .. را دریافت می کنم ؛ با خرید کالای ایرانی همراه آن علاوه بر مطلوبیت های بالا، از بهره مندی از جامعه با امنیت روانی بالا ، رفاه اجتماعی بالا و .. برخوردار می شوم، چراکه برای یک «من» دیگر اشتغال ایجاد می شود و از آثار اجتماعی بیکاری از بزه کاری، اعتیاد، طلاق تا مشکلات روانی کاسته خواهد شد و همه این ها در امنیت روانی و اجتماعی زندگی من تاثیر خواهد گذاشت. از طرف دیگر خرید کالای ایرانی برای یک «من» دیگر به عنوان تولیدکننده درآمد بیشتر و در نتیجه برای کشور مالیات بیشتر در پی خواهد داشت که باعث ایجاد رفاه اجتماعی بالاتر در جامعه خواهد شد. بنابراین با خرید کالای ایرانی من همه ی این مطلوبیت ها را دریافت می کنم.

دوم، «من» به عنوان تولید کننده، وظیفه‌ی افزایش کیفیت محصول داخلی و البته قابل رقابت را دارم، چراکه هدف نهایی صرفا بازار داخلی نیست بنابراین باید محصول یا خدمات ایرانی رقابت پذیر باشد و این یعنی باید هم به لحاظ قیمت و هم از لحاظ کیفیت توانایی رقابت در بازار جهانی را داشته باشد.

«من» تولیدکننده باید بدانم که این بازار ایجاد شده همیشگی نیست، باید بدانم که در بلندمدت باید خود را ارتقا بخشیده و بدانم تنها آنها که بتوانند چرخه نوآوری و توسعه را در سازمان خود به گردش در آورند در نهایت خواهند ماند . باید بدانم که کالا یا خدمتی که ارائه می کنم باید رقابت پذیر باشد تا بتوانم در بازار منطقه و بازار جهانی خود خود را مطرح کنم. مالیات خود را بدرستی و در وقت معین پرداخت کنم.

سوم، «من» به عنوان دولت باید در کنار وظیفه‌ی اصلی‌ام که بهبود فضای کسب و کار است، در نقش «دولت بازاریاب» عمل کرده و دیپلماسی بازاریابی، برندسازی و بازارسازی را در سفارت خانه‌های بعضا تعطیل ایران در کشورها را در پیش بگیرم و زمینه اتصال کارآفرینان پیشگام به بازارهای جهانی را فراهم کنم.

دولت باید بداند که حمایت از کالای ایرانی به معنای وضع تعرفه‌های بالا و بلند مدت نیست که این دوستی، عین دشمنی است و کالای ایرانی را نابود خواهد کرد. بنابراین نیاز به یک دولت هوشمند دارد تا با ایجاد بحران های ساختگی، تعرفه های کالاهای مشابه وارداتی را بصورت پلکانی بالا ببرد تا صنایع کم کم توانمند شوند که به نظر می رسد این موضوع نیازمند وضع یک قانون است که غیر قابل تغییر باشد؛ چراکه هر دولت برای جلب نظر مردم و شرکت ها ممکن است این حاشیه امنیت را برای شرکت های ایرانی مادام العمر کند و این یعنی هیچ وقت این صنایع رقابت پذیر نخواهند شد.

شاید بتوان نمونه موفق این ترکیب از حمایت ها و فعالیت های هوشمندانه دولت را در درس آموزی که دولت کره برای خودروسازی های خود داشت، یافت.  حمایت های مشروط و زماندار و رقابت پذیر کردن شرکت های خودروسازی در کره سبب شد که خودروسازهای کره ای بتوانند در صنعت خودرو در جهان اظهار وجود کرده و پیشتاز باشند.

و اما «من» در نقش صدا و سیما یا سلبریتی و یا .. نیز باید نقش گفتمان سازی و برندسازی را خوب ایفا کنم.  چراکه این شعار بیشتر  از اینکه اقتصادی باشد یک شعار فرهنگی است، و نیاز به گفتمان سازی و فرهنگ سازی و  فرهنگ زدایی دارد. باید بلندای این بار که این جنس ترک است پس جنس آن عالی است و یا آن کالا ایرانی است و باید در کیفیت آن شک کرد ، در ذهن مردم شکسته شود. 

«من» چه در دولت، چه در بخش تولید و چه مصرف کننده و .. باید بدانم که در شعار «حمایت از کالای ایرانی» واژه «حمایت» بسیار مهم تر از «کالای ایرانی» است و این یعنی اینکه همه ما به یک فرهنگ و باور برسیم که مسیر توسعه وتعالی کشور طی نخواهد شد مگر اینکه «من» خود را جزیی از یک کل بدانم و در هر نقشی وظیفه خود را درست انجام دهم. 

بنابراین همه نقدها را متوجه خود «من» می دانم نه دولت هایی که از من‌های مختلف جامعه تشکیل یافته اند و این برای کشور در بلند مدت ارزشمند است چراکه جامعه مملو خواهد شد از افرادی که هر کس می داند نقش او در همان جایگاهی که هست چه تاثیری در کل جامعه خواهد گذاشت.

منبع

مهر

همچنین بخوانید

دکمه بازگشت به بالا